مرحوم کلینی در کتاب شریف اصول کافی روایت بیست یکم از امام باقر(سلام الله علیه) حدیثی نقل می کند که مربوط به زمان ظهور حضرت حجت(سلام الله علیه) است که وقتی حضرت(سلام الله علیه) ظهور می کنند خدای متعال به برکت ایشان دست روی رئوس مردم میگذارد و عقل مردم کامل میشود.
وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَی رُئُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم
الان که دنیا هفت میلیارد، جمعیت دارد اگر همه مردم عاقل باشند و صحابی هم مثل امام خمینی داشته باشند، دنیا گلستان می شود مشکل این است که عقل نیست. مردم دارند با کشتار یکدیگر زندگی میکنند.
متاسفانه بودجه کشورها قسمت مهمش بودجه آدمکشی و جنگ است
اگر فقر هست، فلاکت هست، بیکاری هست، برای این هست که قسمت مهم روزی که خدا در زمین آفریده صرف سلاحهای آدمکشی است این مسائل برخلاف عقل است.
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَبَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَبْلُ فَذَاقُوا وَ بَالَ أَمْرِهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ [1] شما مردم مکه آثاراقوام دیگر را دیده اید هم از یهودیها شنیدید و هم اینکه ما به شما گفتیم وآثار آن اقوام بر سر راهتان هم هست. در قرآن دارد در سوره مبارکه «حجر» فرمود شما که از مکه به طرف شام برای کالای تجاری رفت و آمد میکنید یک بزرگراهی وجود دارد که قافله از آن بزرگراه رد میشوند این بزرگراه را میگویند امام. این راههای فرعی را نمیگویند امام. چون بی راهه است و معلوم نیست که انسان به مقصد برسد آن بزرگراهی که اگر کسی وارد آن شد به مقصد میرسد مثل این اتوبانهای الان فرمود شما که از مکه حرکت میکنید و به شام میروید این کالای تجاری را میخواهید حمل و نقل بکنید این قافلهها که رفت و آمد میکنند دو تا محل است سر راه شما است: ﴿إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبینٍ﴾،[2] این دو محلی که بر سر راه شما است ما اینها را ویران کردیم ! قصه لوط این است او در منطقه شام بود لازم نیست از این و آن بپرسید. سر راه شما است میبینید مبادا به مسئله ای که آنها گرفتار آن شدند شما گرفتار شوید این دو شهر مشهور بر سر راه شما است و برِ خیابان است برِ این بزرگراه است. این کوچه فرعی نیست که از این و آن بپرسید و شهر ویران دوم هم أَصْحابُ الْأَیْکَةِ است که یعنی صاحبان سرزمینهاى پر درخت چون ما به اینها نعمتى بخشیده بودیم اما بجاى شکران، کفران کردند، و ظلم و ستم بنیاد نمودند و صاعقه آنها و درختانشان را از میان برد.
پی نوشت :
1.سوره تغابن آیه 5
2. سوره حجر آیه 79
قرآن کریم به ما می گوید شما مختال نباشید یعنی شما هدف خیالی نداشته باشید ویا اینکه هدف وهمی نداشته باشید مثلا نگویید که من باید بالا بنشینم،یا باید نام مرا اوّل ببرند، یا این لقب را برای من باید ذکر بکنند، چون آدم مختال هدف خیالی دارد ﴿إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ﴾،[1] «مختال»؛ یعنی کسی خیال زده است کسی که با خیال دارد کار میکند؛ مثلا می گوید من باید برنده بشوم، من باید اسمم اوّل باشد! هدف انسان مختال در همین حد است.
در بیان نورانی امام سجاد در صحیفه نورانی حضرت(سلام الله علیه) در اوّلین دعای دارد که فرمود خدایا اگر ما را راهنمایی نمیکردی ما نعمتهایت را صرف میکردیم و تو را حمد نمیکردیم، این جامعه: «لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیَّةِ إِلَی حَدِّ الْبَهِیمِیَّةِ»،[2] یعنی از امام سجاد(سلام الله علیه) وقتی سؤال بکنی «الانسان ما هو؟». میفرماید: «حیوان ناطق حامد». اگر حامد نباشد فقط جانوری است حرف میزند. فرمود اگر ما تو را حمد نکنیم انسان نیستیم. این همین اوّلین دعای نورانی امام سجاد است.
نکته اینجاست که ما زمانی مختال میشویم که در برنامه ریزی هایمان مسئله ای به نام رضایت خداوند را لحاظ نمی کنیم
پی نوشت :
1.سوره لقمان، آیه18.
2. صحیفه سجادیه، دعای اول.
خدای متعال در سورهٴ حج آیهٴ 46 می فرماید: *«أ فلم یسیروا فی الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها او ءاذان یسمعون بها فانها لا تعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور»* که یعنی کسانی که هنوز به راه نیافتادند به خاطر این نیست که چشم هایشان نمیبیند، بلکه دل هایشان نمیبیند.
مثلا قوم ثمود باطنشان نابینا بود نه اینکه ظاهرشان نابینا باشد
از این داستان های قرآنی معلوم میشود هدایت نور باطن است و ضلالت کوری باطن و اگر خدای متعال در سورهٴ بقره جریان گناه کتمان کننده شهادت را به دل نسبت میدهد ومی فرماید اگر شاهدی در محکمهٴ عدل حضور پیدا نکرد و شهادتش را کتمان کرد در واقع قلب او معصیت میکند اگر قلب بینا باشد اطاعت میکند، و اگر نابینا باشد معصیت میکند. «و من یکتمها فَإنّه آثمٌ قلبُه»*﴿1﴾؛ کسی که شهادت حق را در محکمهٴ عدل کتمان میکند، قلبش معصیت میکند. معلوم میشود قلب گناه میکند. دست و پا و اعضاء و جوارح همه ابزارند. قلبی که بینا نباشد گناه میکند، قلبی که بینا باشد اطاعت میکند.
پی نوشت :
1.سورهٔ بقره، آیه 283