شیطان گاهی وسوسه میکند گاهی خاطرهای را کم میکند و یا خاطرهای را زیاد میکند اما آزادی را از آدم نمیگیرد همان طوری که شیطان وسوسه میکند فرشتهها هم به ما عنایت دارند
در روایاتی که مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) نقل کردند که گاهی انسان جایی نشسته گناهی که بیست سال قبل کرده فوراً به یادش میآید این عنایت الهی است که فرشتهها این کار را می کنند که انسان همانجا همان لحظه بگوید «أستغفر الله ربّی و أتوب إلیه» یک وقت است که ﴿نَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ﴾[1]انسان یادش رفته بیست سال قبل چه معصیتی کرده اینجا باید خودش را سرزنش کند که چرا گناهانم به یادم نیامد تا استغفار کنم اما اگر کسی یادش آمد که فلان وقت حرف بیجایی را زده و یا , خلافی , معصیتی کرده همان لحظه که به یادش آمد باید برای خودش استغفار کند اینها عنایت الهی است اینها فضیلت الهی است بنابراین به یاد آمدن یک خاطرهٴ تلخ یا شیرین, ویا رخت بربستن یک خاطرهٴ تلخ یا شیرین به دست ما نیست بشر بالأخره میتواند مرز شهرش, کشورش, و یا حتی آسمانش را ببندد اطوری که هیچ هواپیمایی بدون اجازهٴ پرواز نکند این راه ممکن است اما بستن مرز دل مقدور نیست این فقط به دست مقلّبالقلوب است مگر ما میتوانیم طوری زندگی کنیم که خاطرهای در دل ما خطور نکند یا از دل ما رخت برنبندد حافظهٴ ما ضعیف نشود این طور نیست که شیطان این کار را میکند, فرشتهها این کار را میکنند گاهی چیزهایی را به یاد آدم میآورند, گاهی چیزهایی را از یاد آدم میبرند ولی انسان همچنان آزاد است و مختار ......[2]
پی نوشت :
1. سوره کهف آیه 57
2. درس تفسیر آیت الله جوادی آملی ذیل آیه 57 سوره کهف
روی جهنم پل معروف هست که بعضی ها به سرعت مثل «البرق الخاطف»[1] از روی آن می گذرند, اما بعضی دیگر افتان و خیزان میروند الآن شما میبینید به خیلی ها پیشنهاد رومیزی و زیرمیزی میشود با رقمهای درشت که به آسانی میگذرد یا رفتگری که در شهرداری کار میکند و وقتی یک چک گرانبهایی را پیدا میکند مخلصانه اعلام و به صاحبش برمیگرداند نکته اصلی اینجا هست که کسانی به راحتی از پل صراط گذر می کند که از حرام به هر نحوش که باشد عبور می کنند.
پی نوشت :
وسائل الشیعه, ج8, ص307
شیطان درست است که راهزن است اما یک راهزنی مجاز داریم که آن برکت و رحمت و عنایت است، یک راهزنی شرّهم داریم که آن عقوبت است توضیح مطلب این است که شیطان راهزنیاش در حدّ وسوسه، دغدغه است و این از بهترین برکات عالَم است هر کس به هر جایی رسیده است به برکت جهاد اکبر رسیده است چرا میگویند انسان از فرشتهها بالاترند؟ برای اینکه ملائکه وسوسه ندارند، آنها دغدغه ندارند، آنها جهاد اکبر ندارند انسان جهاد اوسط و اکبر دارد در کنار جهاد اصغر این وسوسه است، دعوتنامه است، تحریک شهوت و غضب است از آن سو هم دعوتنامه خداست به نام قرآن، دعوتنامه عترت طاهرین است به نام روایات، دعوتنامه سرشت و سرنوشت ماست به نام فطرت و عقل این جنگ درگیر است هر کس به مقامی رسیده است به برکت این جهاد بود خب اگر شیطان نباشد، وسوسه نباشد، دغدغه نباشد جهادی در کار نیست انسان یا در حدّ حیوان است یا در حدّ فرشته دیگر رشدی نمیکند پس اصل وسوسه از بهترین برکتهای عالَم است که خدای سبحان این را خلق کرد اما از آن به بعد گزیدن، گاز گرفتن، مسموم کردن این در قدرت شیطان نیست مگر اینکه ذات اقدس الهی این را مثل سگ دست تربیت شده اغراء کند مگر سگِ تربیتشده بدون اذن صاحبش کسی را میگزد و گاز میگیرد؟ هرگز اینچنین نیست خدای سبحان فرمود ما عدهای را هدایت کردیم با فطرتشان با عقلشان از درون، بهترین بندگانمان را به درِ خانهٴ آنها فرستادیم خب اگر کسی بخواهد به کسی احترام بکند دعوت بکند بهترین نامه را میفرستد و بهترین نماینده را میفرستد دیگر از این بالاتر فرض ندارد که، اگر کسی عزیزترین شخص خود را درِ خانهٴ کسی بفرستد و مُتقنترین نامه را برای کسی بفرستد این معلوم میشود دعوت گرامی است دیگر نامهای که از قرآن بالاتر نیست خداوند آن کتاب را به نام قرآن به درِ خانهٴ ما فرستاده و کسی که از او بالاتر در جهان خلقت نیست به نام پیغمبر درِ خانهٴ ما فرستاده عقل و فطرت را هم از درون به ما داده اگر قدری بیراهه رفتیم یکبار، دوبار، چندبار عفو کرده راه توبه را باز گذاشته اگر ما به همهٴ اینها بیاعتنایی کردیم ـ معاذ الله ـ «نبذوا کِتَابَ اللّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ»، «نبذوا أنبیاء الله وراء ظهورهم» و در درون هم دسیسهای کردیم این چراغ درون را خاموش کردیم یا کمسو کردیم ﴿قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾[1] از آن به بعد این سگِ تربیتشده را میگوید بگیر این را ﴿إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ﴾، ﴿أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیَاطِینَ عَلَی الْکَافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزّاً﴾[2] از آن به بعد این کلب معلّم را میفرستد میگوید حالا بگیر حالا وسوسه بکن ما هم کمکش نمیکنیم او هم مرتب وسوسه میکند زشتی را زیبا نشان میدهد از این طرف هم که انبیا کمکش نمیکنند رها کردند او را عقل و فطرت هم که در درون او زیر خروارها خاک اغراض و غرایز دفن شدهاند کسی به دادش نمیرسد آنوقت این گرفتار میشود اگر اینها به دنبال شیطان میروند، اینها به دنبال ابلیس میروند، اینها به خاطر سوء اختیار خود این شیاطین را اولیای خود قرار دادند و گمراه شدند
پی نوشت :
1.سوره شمس آیه 10
2. سوره مریم آیه 83
علم وقتی که به عمل کردن نرسد کم کم از یاد آدم میرود علوم عملی نظیر صنایع دستی و یا غیر یدی اگر به عمل کردن نرسد کم کم از یاد آن شخص میرود و علوم تعلیمی مثل ادبیات, فقه, اصول, فلسفه, کلام که تعلیم و تربیت در اینها هست کسی سالیان متمادی اینها را تدریس نکند از یادش میرود.
اما اگر کسی یک سلسله علومی را فراهم کرد که مثلا بهشت یعنی چه؟ آن چهار نَهر معروف یعنی چه؟ شفاعت یعنی چه؟ ولایت یعنی چه؟ توسّل یعنی چه؟ بهشت به ارادهٴ بهشتیان سرسبز و خرم میشود یعنی چه ؟ که به تعبیر مرحوم امینالاسلام که دارد ﴿یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیراً﴾[1] یعنی بهشتی ها تابع چشمه نیستند بلکه چشمهها تابع ارادهٴ بهشتی ها هستند جریان بهشت مثل دنیا نیست که هر جا چشمه باشد انسان کنار چشمه چادر بزند بلکه چشمهها تابع خواستههای انساناند خب اگر این مسائل را در دنیا فراهم کرد روز به روز, لحظه به لحظه این علم در آن جا شکوفاتر میشود این علمی نیست که از یادش برود اگر در جریان جهنّم و درکات جهنّم باخبر باشد , اگر از بهشت و درجات بهشت باخبر باشد , اگر این جوشن کبیر را خوب خواند و عمری را صرف اسمای حسنای الهی کرد اینکه می فرماید او ضارّ است یعنی چه؟ او نافع است یعنی چه؟ او قریب است یعنی چه؟ او «الدانی فی علوّه و العالی فی دنوّه»[2] یعنی چه؟ این علوم در آنجا شکوفاتر, شفافتر, روشنتر میشود اما حالا ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ﴾[3] این دیگر یادش میرود در آن دنیا سخن از وضو و نماز نیست و یا سخن از طهارت مائیه و ترابیه نیست یا وفای به عقد بکنید یا خیال غَبْن دارید یا خیار عیب دارید آنجا سخن از «لا بیع فیه و لا خلّة» دیگر سخن از خرید و فروش نیست تا بگوییم بیع عقد لازم است یا عقد جایز است. این سلسله از علوم اگر کسی اینها را برای رضای خدا یاد گرفت و برای رضای خدا باور کرد و تعلیم کرد و نوشت و یاد داد ثمرهٴ این علوم در قیامت میشود بهشت این ثمرهاش هست اما خود این علوم رخت برمیبندد اما آن سلسله از علوم که اسمای حسنای الهی را بشناسد, اولیا را بشناسد, نبوّت را بشناسد, رسالت را بشناسد, خلافت را بشناسد, ولایت را بشناسد اینها شکوفاتر میشود علمی باید تهیه کرد که آنجا هر لحظه شکوفاتر بشود نه علمی که وقتی انسان رفت کلّ سرمایه را از دست بدهد فقط ثمرش بماند .
پی نوشت :