به طور کلی اسلامی به دو محدوده تقسیم میشود :
یک: حوزه توحید است که میشود ملی و محلی مثلا ارتباط مسلمان با مسلمان یا مسلمان با کافرانی که در محدوده توحید زندگی میکنند
دو: حوزه بین المللی و و جامعه بشری است اعم از اینکه مُلحد باشند یا وثنی و غیرش
قرآن کریم در هر دو محدوده میفرمایید : لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ که یعنی از اموال مردم کم نگذارید
قرآن میفرمایید حق هیچ کسی را کم نگذار ! ما چه کار داریم که آن طرف کمونیست است یا غیر کمونیست ، جنس فروختید باید سالم بفروشید. این دین میشود دین جهانی. پول مردم را باید بدهیم! اگر چیزی از کسی خریدیم، باید به همان اندازه بدهیم. یک وقت کسی میخواهد تدریس کند، میخواهد تألیف کند، میخواهد سخنرانی کند، بیمطالعه بخواهد حرف بزند این قرآن میگوید این کار حرام است. شما وقت مردم را برای چه داری میگیرید؟ آیه لاتبخسو نفرمود ای مسلمانان! نفرمود ای یهودیان! نگفت خوراکی! نگفت کشاورزی یا دامداری! مگراز شیء جامعتر داریم؟ نه! هیچ کلمهای جامعتر از کلمه شیء نیست. این هم جمع بسته شد، از اشیا بالاتر که نداریم. فرمود هیچ چیز مردم را کم نگذارید. حالا اگر چه حوزه چه دانشگاه کسی، استادی رفته درس بگوید بیمطالعه، این آیه میگوید این کار حرام است. سخنرانی میخواهد بکند، تکرار میخواهد بکند، بیفایده حرف بزند، این آیه میگوید این حرام است. جلسهای را میخواهد اداره کند، مطالعه قبلی نکرده، فرصت مردم را دارد تلف میکند، این آیه میگوید حرام است. ﴿لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ﴾، چه مسلمان چه کافر، شما میخواهی حرف بزنی، همایشی هست یا سخنرانی هست، یکجا میخواهی درس بگویی، یکجا میخواهید مشورت بکنی، یکجا میخواهی اظهار نظر بکنی، هیأت امنای مسجدی هستی، از این جامعتر که فرمود: ﴿لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾، آن وقت زیر مجموعه آنها سوره مبارکه «الرحمن» است، زیر مجموعه این اصل کلّی سوره مبارکه «مطفّفین» است خرید و فروش، کالا، تجارت، هر پیمانی با هر کسی بستی، به اندازه کافی وفا بکن! ﴿لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ﴾.
برای هر شی یک ظاهری و یک باطنی وجود دارد
در مورد ما انسان ها هم این ظاهر و باطن صادق هست تمامی ما آدم ها ظاهری داریم مثل لباس هایمان مدل مو طرز برخورد و خیلی چیزهای که اغلب مورد توجه عموم مردم قرار دارد و یک باطنی که شاید بشود گفت کمتر مورد توجه قرار میگیره و آن باطن امور یعنی نیت درونی که ملاک ارزش گذاری اخلاقی قرار داده میشود.
مشکل خیلی از ما این هست که همیشه به ظاهر توجه میکنیم و یا به باطن خودمون کمتر توجه میکنیم مثلا اگر قرار باشه مهمانی برویم بهترین لباس ها بهترین مدل مو بهترین ساعت و عطر رو استفاده میکنیم اما تا حالا شده از خودمون بپرسیم نیتم از رفتن مهمونی چیه؟ خدا کجای این رفتن هست؟ فایدش برای مردم چیه؟
اینکه ما به باطن کارهایمان مثل ظاهر توجه کنیم مسئله واقعا مهمی است در حالی که در تشکیلات خداوند اهمیت باطن از ظاهر خیلی بیشتر است
قشنگ ترین نکته در این رابطه این هست که اگر کسی باطن خودش رو اصلاح کنه خدا هم ظاهرش رو اصلاح میکنه این وعده است که مولایمان علی علیه السلام در کتاب نهج البلاغه داده است
پی نوشت:
حکمت 423 نهج البلاغه
مکاتب اخلاقی آیت الله مصباح
معرفت شناسی استاد عبودیت
اینکه چقدر اسلام برای زبان و کنترل این صحبت کرده است یک مسئله جدی است همانطوری که در طول تاریخ اتفاقات بزرگی را زبان به وجود آورده جدی است هدف نگارنده از نوشتن چنین مسله ای صرفا تکرار و یادواری برای همه است که بدانیم چگونه صحبت کنیم
روایت اول:
سخن در بند توست تا آن را نگفته باشی و چون گفتی تو در بند آنی پس زبانت را نگه دار چنان که طلا و نقره خود را نگه میداری زیرا چه بسا سخنی که نعمتی را طرد یا نعمتی را جلب کرد
روایت دوم:
آنچه نمیدانی مگو بلکه همه آنچه را که میدانی هم نگو زیرا خداوند بر اعضا بدنت چیزهای واجب کرده که از آنها در روز قیامت بر تو حجت آورد
نتیجه گیری: سیره عملی و نقلی که از اهل بیت به دست ما رسیده همه بیانگر توجه به زبان و صحبت های است که میکنیم لذا مراقبت هایمان را بیشتر کنیم
پی نوشت:
حکمت 381 و 382 نهج البلاغه
مبادا خیال کنیم حیات گیاهان به دست ماست!.
کشاورز اصلی خداوند است . ما کارمان فقط حرث است، انبارداری است، نقل و انتقال حبهها و بذرها و نهالها از انبار یا از کنار باغ به مزرعه و باغ است، همین و بس! هیچ کدام از این امور احیا نیست، اینها که حیاتبخشی نیست ما یک گونی گندم را از انبار به دل خاک میسپارید.
قرآن کریم میفرماید مبادا خیال کنید که شما زارع هستید؟
﴿أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ ٭ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ﴾ زارع خداست ما فقط حرث میکنیم . در ادبیات قرآنی و عربی یک معنای حارث داریم، یک معنای زارع؛ حارث کسی است که این گندمها و این جوها و این برنجها و این جماد را از انبار تحویل یک جماد دیگر میدهد، همین و تمام ! اینکه احیا نیست. آنکه فرمان میدهد، این حبّه مرده را زنده میکند، بخشی از آن را به صورت ریشه به دل خاک میبرد، بخشی از آن را به صورت خوشه و شاخه به بالا میآورد، آن را جان میدهد خداست. فرمود ما زارع هستیم، مقداری بذرپاشی کردید و رفتید، خبری ندارید! ﴿أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ ٭ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ﴾.
پینوشت:
سوره واقعه آیه 63و 64
تفسیر تسنیم ذیل سوره الرحمن