فردوسی میفهمید ایران چه خبر است، این کاری که ایرانیها کردند او خبر میدهد. دشمنان ده سال جنگ را بر ما تحمیل کردند؛ دو سال جنگ داخلی بود که فقط خورد بود نه زد و خورد؛ یعنی خلق ترکمن گلوله بستند و سنگر گرفتند و کشتن را شروع کردند و عزیزان کشور رفتند آن را خاموش کردند. بعد جنگ کردستان شروع شد بعد خلق مسلمان شروع شد بعد خلق عرب شروع شد. بعد ترور 72 تن شروع شد بعد ترور نخست وزیری شروع شد بعد ترور دادگاه انقلاب شروع شد بعد ترور عزیزان ما در کوچه و برزن شروع شد دو سال ما داشتیم کشته میدادیم خورد بود نه زد و خورد. هشت سال جنگ زد و خورد بود که به هر حال جامعه ما به لطف الهی به برکت و عترت پیروز شد. هزارها شهید که بیش از همه همین روحانیت شربت شهادت نوشید، چون جمعیتشان را که حساب میکنید بیش از دیگران شهید دادند. بعضیها دو نفر، بعضیها سه نفر، بعضی از روحانیون سه چهار فرزندشان را تقدیم کردند دیگر شهدا هم همین طور بودند کار سترگ کردند. حالا آن خرابیهایی که شده هزار روستا خراب شده، یازده استان خراب شده تخریبها شده اینها بماند. اینها به هر وسیلهای بود قطعنامه را تحمیل کردند به امام(رضوان الله تعالی علیه) پذیرفتند مسئولین پذیرفتند و مردم پذیرفتند و شما پذیرفتید. بعد از پذیرفتن قطعنامه چه شد؟ این عزیزان ما، این سربازان ما، این ارتشیان ما، این سپاهی و بسیجی اینها از جبهه آمدند در منزل، صحنههای میدان جنگ خالی شد عملیات مرصاد را ناجوانمردانه علیه ما شروع کردند حالا جبهههای ما خالی است.
خدا مرحوم صیاد شیرازی را غریق رحمت کند! خوب توجه کنید که جای فردوسی خالی است. صیاد شیرازی(رضوان الله علیه) و دیگران قیام کردند استاندار وقت مرتّب پیام رادیویی میداد که اگر امروز نیایید فردا دیر میشود عده زیادی از جوانها حرکت کردند بروند جبههها. اینها عملیات مرصاد را شروع کردند این منافقین را راهاندازی کردند، حالا ما قطعنامه را قبول کردیم همه عزیزان ما از جبهه آمدند. این آمدند و این منافقین را راهاندازی کردند. همان صدام ملعون هم تقویت کرد، عده زیادی را هم شهید کردند، ولی صیاد شیرازی و عزیزان دیگر رفتند و این فتنه را خاموش کردند. ما آن دو سال اوّل را این هشت سال دوم را هر چه دیدیم از بیگانگان دیدیم مخصوصاً از صدام ملعون. برخلاف تمام ضوابط بینالملل اینها بر ما قطعنامه را تحمیل کردند ما قبول کردیم، باز بعد از قطعنامه نامردی کردند و حمله کردند، شد! همین صدام را خدا گرفت به کویت حمله کرد به عنوان اینکه این استان یازدهم من است، یکی از استانهای عراق است. امیر کویت هم بیچاره فرار کرده من آن روز در مکه بودم، دیدم که این دست از آستین عبای مطلّا درآورد و نزد غربیها دستمال درآورد و گریه کرد و از آنها کمک خواست و آنها اتحادیه تشکیل دادند و بیایند صدام را از کویت بیرون کنند. آنها اتحادیه تشکیل دادند به طمع نفت آمدند که صدام را از کویت بیرون کنند و جیبشان را هم پر کنند. همه آنها اصرار کردند که ما از آن طرف میآییم برای اینکه خیلی به ما فشار نیاید شما در شرق عراق هستید سالیان متمادی زحمت کشدید چهار تا گلوله هم شما بزنید که ما زودتر صدام را از پا دربیاوریم. همه یعنی همه! همه از ایران خواستند. از این طرف همه یعنی همه هم مسئولین هم خانوادههای شهدا و هم شما بزرگواران همه گفتید ما قطعنامه را قبول کردیم ما امضا کردیم. شما با هم جنگ دارید، ما امضا کردیم دیگر کاری نداریم. این معنای کرامت فرشتگی است. این یک فردوسی میخواهد که این را به صورت حماسه دربیاورد. این کار کمی نیست. شما نمونه این کار را در بین این هفت میلیارد دیدید؟! ما کم آسیب دیدیم از صدام؟ کم خطر دیدیم؟ کم شهید دادیم؟ اگر چهار تا گلوله هم میزدیم هیچ کس به ما اعتراض نمیکرد. گفتیم این کار را نمیکنیم ما پذیرفتیم این امضا را. قرآن به ما میگوید شما وقتی چیزی را امضا کردید پای امضایتان بایستید. یک فردوسی میخواهد، یک حماسه میخواهد، یک هنر میخواهد که این مسئله بعد از عملیات مرصاد را تبیین کند که ما چه کار کردیم. ما را همین قرآن تربیت کرد. این قرآنی که میگوید: ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ﴾، ملّت کریم تربیت میکند. ملّت کریم ملت بزرگ هرگز نمیلغزد، ممکن است بیگانهای چهار تا حرف بزند ولی هرگز ملّت کریم نمیلغزد آن وقت عظمت و کرامت خودش را حفظ میکند میگوید ما قطعنامه را قبول کردیم شما با هم جنگ دارید به ما چه؟ مگر کویت به ما خدمت کرد؟ یا ما از کویت توقع داریم؟ یا او از ما توقع بیجا داشته باشد. اینها هیچ کدام درست نیست این صدام حمله کرده به کویت کار بدی کرده، شما به حمایت کویت آمدید، ما دیگر علیه او چرا قیام بکنیم؟ اگر ایران چهار تا گلوله میزد هیچ کس به ایران اعتراض نمیکرد اما این خوی بزرگ است این را چه کسی تربیت کرده؟ به ما اوّل اذان که شد دیگر نمیگویند برو نماز بخوان. همان ایمان ما میگوید برو نماز بخوان. این همان ایمان مستتر ما، ایمان مرکوز ما، که ﴿لَا یَمَسُّهُ إِلاّ الْمُطَهَّرُونَ﴾، به ما گفته که شما امضا کردید پای امضایتان بایستید، بیگانهها دارند با هم میجنگند. اگر یک فردوسی بود این را به نظم درمیآورد. آن رستم و اسفندیار و اشکبوس و امثال آن آنها تاج ایران نیستند. این کار شما تاج ایران است. این میماند. بنابراین بیگانه چه شرق چه غرب چه آمریکا چه اسراییل بداند اینها عظمتی ذات اقدس الهی به وسیله قرآن کریم به این ملّت شریف داد که اینها را «لَا تُحَرِّکُهُ الْعَوَاصِف»[1] ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ﴾.
پی نوشت :
[1]. الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص455.