ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در جریانات عرفانیّات عاشورا میبینیم که مرحوم محدّث قمی(رضوان الله علیه) در ذیل کلمهٴ «عَشَق» در همین کتاب شریف سفینه البحار یک قصّهٴ عجیبی را نقل میکند که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) بیست سال قبل از جریان کربلا زمانی که از جنگ صفین برمیگشتند به همین سرزمین کربلا رسیدند اصحاب که در خدمت حضرت امیر(سلام الله علیه) بودند دیدند ایشان از اسب پیاده شدند و با دستان مبارکشان اشاره فرمودند: «هاهنا, هاهنا» یک مقدار خاکی گرفتند و بو کردند دو رکعت نماز خواندند سایرین عرض کردند چه خبر است اینجا مگر چیست؟ فرمود: «هاهنا مصارع عُشّاق»[1] اینجا عاشقانی هستند که قتلگاهشان اینجاست کسی هم نمیدانست جریان چیست فرمود: «هاهنا مصارع عُشّاق» این برای بیان نورانی حضرت امیر است.
پی نوشت:
بحارالأنوار, ج41, ص295.