انسان غیر معصوم هرچقدر هم که قوی باشد گاهی بر اثر شرایط سخت سست می شود گاهی آنقدر شرایط بر انسان سخت می شود که واقعا انسان را در انتخاب دچار مشکل می کنند این یک واقعیت هست که گاهی مشکلات از ما در زندگی یک قدم جلو تر هست در دین مبین اسلام هم همینطور هست چه در صدر اسلام چه بعد ها گاهی اگر کسی دین اسلام را قبول می کرد کفار چنان شرایط را بر او و خانواده اش سخت می کردند که دیگر نمی توانست تکان بخورد لذا خدای متعال در جای جای قرآن کریم امیدهای به مومنان می دهد مثلا در آیه 13 سوره مبارکه احقاف می فرماید :
ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقموا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون [1]
کسانی که گفتند پروردگار ما خداوند یکتاست سپس استقامت کردند نه ترسی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند
گاهی یک جمله محکم و مطمنی را که پدر انسان یا رسول خدا و یا امامان بزرگوار اسلام می گویند قلب انسان رامطمئن می کند حالا اگر خدای متعال که خالق پدر و رسول الله هست به مومنین می فرماید اگر استقامت کنید نه ترسی بر شماست و غم و اندوه خب این فرمایش خدای متعال برای هر مومنی در هر قرن و زمان مکانی آرامش عالی را ایجاد می کند.
پی نوشت
1. آیه 13 سوره احقاف
قرآن کریم وقتی از جریان محشر و حساب و کتاب صحبت می کند می فرماید موقعی که مردم محشور میشوند معبود های آنها دشمنان آنها خواهد بود
بعضی از افراد هستند که مثلا خدایشان در زندگی غرورشان هست و یا پول و اموال زیادشان هست حتی گاهی زن و فرزند هم به خدای انسان تبدیل می شود اینکه گاهی انسان به جایی خدای متعال لذت را جایگزین او می کند و موقع محشر و حساب و کتاب او به خاطر این غرور و پول و لذت آخرت خود را ارزان فروخته و ضرر کرده آن وقت با این لذت دشمن می شود و عبادت او را انکار می کند
ما باید مراقب باشیم که معبودمان را در دنیا چه چیزی قرار می دهیم خدایمان خدای واقعی است یا لذت هایمان را به جایگزین خداوند کرده ایم
وَ إِذا حُشِرَ النَّاسُ کانُوا لَهُمْ أَعْداءً وَ کانُوا بِعِبادَتِهِمْ کافِرینَ[1]
پی نوشت :
1. آیه 6 سوره مبارکه احقاف
اساس قرآن کریم بر سه عنصر است: یکی ﴿ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ﴾،[1] دوم: ﴿وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾، سوم: ﴿وَ جَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾. در تبیین معارف، از مَثل استفاده میکند. در تشریح مواعظ، از مثال استفاده میکند. آنجا که بخواهند مطلب عمیق علمی را بفهمانند ضمن اقامه برهان، مَثل ذکر میکنند که مَثل همان طوری که قبلاً ملاحظه فرمودید دو کار میکند: یکی دامنه مطلب را پایین میآورد، رقیق میکند؛ یکی دست فهم شنونده را میگیرد و بالا میبرد تا همسطح بشوند و چیزی بفهمند. ﴿مَثَلُ الَّذینَ کَفَرُوا﴾،[2] کذا، یا مَثل توحید را میفرماید که چند مالکاند و یک بنده دارند: ﴿فیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ﴾،[3] که اینها مَثل هستند. خاصیت مَثل این است که مطلبِ اوج گرفته را پایین میآورد و دست فهم مخاطب را بالا میبرد تا بفهمد.
اما مثال، نمونه است، نه مَثل. میفرماید اگر کسی به راه باشد، ما نعمتها را بر او عرضه میداریم؛ مثالش فلان گروه هستند و اگر کسی کفران نعمت کند، نعمت را بعد از آزمایشهای فراوان از او میگیریم؛ نمونه آن فلان گروه هستند.
پی نوشت :
[1]سوره نحل، آیه125.
[2] . سوره بقره، آیه171؛ سوره إبراهیم، آیه18.
[3] . سوره روم، آیه29.
امروز مشغول مشغول نگاه کردن یک مستند زیبا بودم در مورد شگفتی های جهان و بدن انسان که توجهم را جلب کرد و ذهنم را درگیر که واقعا خدای متعال چقدر با دقت و ظرافت دست به خلق عالم زده است
قرآن کریم در آیه چهارم سوره جاثیه می فرماید :
وَفِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِنْ دَابَّةٍ آیَاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ
و نیز در آفرینش شما و جنبندگانی که (در سراسر زمین) پراکنده ساخته، نشانههایی است برای جمعیّتی که اهل یقینند.
اینکه خداوند می فرماید کسانی که اهل یقین هستند برای آنها در خلقت آسمان و زمین نشانه هایی هست یعنی انسان مومن با نگاه به جهان خلقت ایمانش افزایش پیدا می کنند و عالم برای انسان متقی درس توحید می دهد