طبیعتا هر دستوری که از مولای حکیم صادر میشود دارای مصلحت یا حکمتی هست که به این حکت ها علل ها یا مصلحت ها گاها عنوان فلسفه آن عمل گفته میشود . فی الحال فلسفه بعضی از دستورات دینی را میدانیم و بعضی را هم نمیدانیم اما آنچه که از نهج البلاغه استخراج میشود چنین است:
خدا «ایمان» را براى پاکسازى دل از شرک، و «نماز» را براى پاک بودن از کبر و خودپسندى، و «زکات» را عامل فزونى روزى، و «روزه» را براى آزمودن اخلاص بندگان، و «حج» را براى نزدیکى و همبستگى مسلمانان، و «جهاد» را براى عزّت اسلام، و «امر به معروف» را براى اصلاح تودههاى ناآگاه، و «نهى از منکر» را براى بازداشتن بىخردان از زشتىها، «صله رحم» را براى فراوانى خویشاوندان، و «قصاص» را براى پاسدارى از خونها، و اجراى «حدود» را براى بزرگداشت محرّمات الهى، و ترک «مىگسارى» را براى سلامت عقل، و دورى از «دزدى» را براى تحقّق عفّت، و ترک «زنا» را براى سلامت نسل آدمى، و ترک «لواط» را براى فزونى فرزندان، و «گواهى دادن» را براى به دست آوردن حقوق انکار شده، و ترک «دروغ» را براى حرمت نگهداشتن راستى، و «سلام» کردن را براى امنیّت از ترسها، و «امامت» را براى سازمان یافتن امور امّت، و «فرمانبردارى از امام» را براى بزرگداشت مقام رهبرى، واجب کرد.