اینجا سبقت مجاز است!

اینجا سبقت مجاز است!

نوشته جات یک دانشجوی حقوق
اینجا سبقت مجاز است!

اینجا سبقت مجاز است!

نوشته جات یک دانشجوی حقوق

یاداشت صدو پنجم : چشم هارا باید شست جور دیگر باید دید

Related imageخداوند این عالمی  را  که خلق کرده  آیه و علامت و مِرآت می‌داند برای وجود خودش . شما در هیچ جای قرآن از خلقت جهان خبر ندارید؛ مگر اینکه می‌فرماید آسمان آیه خداست زمین آیه خداست. «آیه»؛ یعنی نشانه. شب آیه خداست، روز آیه خداست، شب با آنکه تاریک است «آیت الله» است: ﴿وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً﴾،[1] او یک برنامه شفاف و روشنی دارد این آیینه روشنی است؛ منتها شما در شب یکدیگر را نمی‌بینید. شب آیه خداست، روز آیه خداست ﴿وَ فِی الأرْضِ آیَاتٌ لِلْمُوقِنِینَ ٭ وَ فِی أَنفُسِکُمْ أَفَلاَ تُبْصِرُونَ﴾، اگر زمین است آیات است، اگر شما هستید آیات هستید، اگر شب است آیه است، اگر روز است آیه است، اگر روشن است آیه است، اگر تاریک است آیه است، پس سراسر جهان آیه‌اند. «آیه»؛ یعنی نشانه، یعنی آینه. یک انسان غافل که به دنبال خرید و فروش است این آینه را نگاه می‌کند که قابش چه گونه است؟ قطرش چقدر است؟ عرض و طولش چقدر است؟ شفافیتش چقدر است؟ سرگرم آینه‌بازی است؛ اما آنکه ولیّ خداست، آن حقیقت را در این آینه می‌بیند؛ لذا حرفی از اولیای الهی نقل شده حرفی هم ما داریم؛ ما می‌گوییم این زمین است آن آسمان است این زمین خاصیتش این است، آن آسمان خاصیتش این است این آب خاصیتش آن است آن هوا خاصیتش آن است؛ اما آن ولیّ الهی می‌گوید من آسمان و زمین نمی‌بینم من هر چه می‌بینم اسماء الله می‌بینم، برای اینکه آینه دو نظر دارد: اگر کسی به آینه «ما بها یُنظر» نگاه کند، آن صاحب صورت را می‌بیند، اگر «ما الیها» نگاه کند خود آینه و جیوه و شیشه و قطرش را نگاه می‌کند. کسی می‌خواهد آینه بخرد چه کار می‌کند؟ می‌بیند شیشه‌اش شفاف است یا نه؟ قطرش شفاف است یا نه؟ طول و عرضش چقدر است؟ این «ما الیها یُنظر» است؛ اما حالا که آینه را خرید آمد در منزل می‌خواهد خودش را اصلاح کند، این «ما بها یُنظر» است. کلّ اولیای الهی جهان را به عنوان «ما بها یُنظر» نگاه می‌کنند؛ لذا همواره می‌گوید:

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم ٭٭٭ به دریا بنگرم دریا ته وینم[2]

این یعنی چه؟ صحرا آینه الله نیست؟ آسمان آینه الله نیست؟ آینه، الله را نشان می‌دهد. نه اینکه ـ معاذالله ـ صحرا الله است، آسمان الله است؛ صحرا آیه الله است آینه است. اگر کسی به صحرا بنگرد صحرا او بیند؛ یعنی «ینظر الی البرّ نظر المرآة» به دریا بنگرم دریا ته بینم؛ یعنی «ینظر الی البحر نظر المرآة»؛ لذا آن بزرگان دارند که جهان همیشه غایب است و خدا همیشه حاضر. برای دیگران خدا غیب است و جهان حاضر است. دریا می‌بیند صحرا می‌بیند؛ اما قرآن چگونه معرفی کرده؟ چیزی در عالم هست که قرآن آن را آیت و مرآت نگفته باشد؟ این نیست. اگر ما به این جهان به صحرا به دریا به زمین به آسمان نظر مرآتی بکنیم ما هم شاید همان حرف بزنیم که او گفته به دریا بنگرم دریا ته بینم! اگر نه، نظر «الی البحر» بکنیم به «بالبحر»، نظر استقلالی بکنیم می‌گوییم با اندیشه و استدلال پی می‌بریم که دریا یک دریاآفرینی دارد.

پی نوشت :

 [11]. سوره إسراء، آیه12.

 [12]. دوبیتی‌های بابا طاهر، شماره162.

یاداشت صدو چهارم : همه چیز آیت الله است

یک بیان نورانی سیّدالشهداء(سلام الله علیه) دارند ، فرمودند: «النَّاسَ‏ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ‏»؛[1] اکثری مردم بنده دنیا هستند، بنده  که هیچ! نه بنده زمین‌اند. خدا درباره آسمان و زمین فرمود: ﴿وَ فِی الأرْضِ آیَاتٌ لِلْمُوقِنِینَ ٭ وَ فِی أَنفُسِکُمْ أَ فَلاَ تُبْصِرُونَ﴾،[2] زمین «آیت الله» است، آسمان «آیت الله» است، دریا و صحرا و فضا و هوا آیات الهی‌اند؛ اینها همه خیر هستند. این که من باید به این مقام برسم تو نباید به این مقام برسی من باید داشته باشم، چرا اسم من را اوّل نبردند، چرا این لقب را به من ندادند، چرا من جلو نیفتادم، این می‌شود دنیا. این از هر مار و عقربی بدتر است، از هر افعی بدتر است از هر سرطان بدخیم بدتر است.      بیان نورانی سیّد الشهداء(سلام الله علیه) این است که فرمود: «النَّاسَ‏ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ». «لَعِق، لَعُوق»بعنب «ما تَلعقُ به الألسن»؛ قبلاً مصطکی می‌جویدند الآن آدامس؛ آدامس تا اندازه‌ای که در دهن این جوان لذیذ است این را می‌جود، وقتی تفاله شد تف می‌کنند و دور می‌اندازد. این بیان نورانی سیّدالشهداء در آن سخن رسمی فرمود: اسلام بسیاری از مردم آدامسی است،«یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُون»؛[3] همین که می‌بینند به کام آنها نیست تف می‌کنند و دور می‌اندازند.

پی نوشت :

[1]. تحف العقول، ص245.

[2] . سوره ذاریات، آیات20 و 21.

[3]. تحف العقول، ص245.

یاداشت صد و سوم : والعجب

THINKING PROCESS

معرفی کتاب 

رساله‌ای در کتاب کنز الفوائد کراجکی هست این رساله مفصّل نیست؛ اسم این رساله به نام «العجب» است.اغلب   نام کتاب از آن اصولی گرفته می‌شود که آن کتاب  از همان اصول  صحبت کرده باشد مثل کتاب  قوانین مرحوم میرزای قمی  چون عبارت  «قانونٌ قانونٌ» دارد ، اسم اکتاب را گذاشتند قوانین و یا فصول مرحوم صاحب فصول در اصول؛ چون «فصلٌ، فصلٌ» دارد  اسمش را گذاشتند فصول.  اسم این رساله  کراجکی را هم العجب گذاشتند چون  «عجبٌ؛ عجبٌ» دارد . یک سلسله مطالب تاریخی را نقل می‌کند «عجبٌ»! نیازی هم به تحلیل نمی‌بیند. می‌گوید در مدینه بعد از رحلت پیغمبر(علیه و علی آله آلاف التّحیة و الثّناء) نه مردی زیر این آسمان به عظمت علی بود، نه زنی زیر این آسمان به عظمت زهرا(سلام الله علیها) بود. این فاطمه چندین شب و روز به مهاجر و انصار پیام داد حضوراً، غیاباً و شفاهاً که بیایید علی بن ابیطالب را یاری کنید. غدیر که فاصله‌ای نشد همه شما آن صحنه را دیدید و او هم عدل مجسّم است، عدل ممثّل است بیایید علی را یاری کنید. حجت الهی را همین زهرا(سلام الله علیها) تمام کرد و کسی قیام نکرد که از  علی بن ابیطالب را یاری کند و علی تنها ماند، «العجب»!

یاداشت صدو دوم : خدایا برگشتم

      خدا مرحوم مجلسی(رضوان الله تعالی علیه) را غریق رحمت کند! یک بیان لطیفی دارد که انسان که می‌میرد از سر نمی‌میرد، از پا می‌میرد؛ یعنی روح که از بدن جدا می‌شود اوّل پا سرد می‌شود پا مرده است. بعد کم‌کم همین طور بدن سرد می‌شود تا برسد به زبان که زبان بند می‌آید تا برسد به مغز از مغز هم جدا می‌شود، این تعلّق از بالا قطع نمی‌شود؛ یعنی اوّل مغز بند نمی‌آید. حالا یک وقت است که کسی سکته و اینها می‌کند حساب دیگری است. به طور طبیعی کسی که می‌میرد اوّل این پنجه‌های پا سرد می‌شود؛ یعنی روح تعلّقش را این پنجه گرفت. بعد کم‌کم، کم‌کم این بدن سرد می‌شود سرد می‌شود  تا برسد به زبان که زبان از کار می‌افتد و او هم سرد می‌شود. فرمایش ایشان این است که ذات اقدس الهی چون ارحم الراحمین است این روح را از پا می‌گیرد تا انسانِ نیم مرده بگوید «یا الله»! حالا یک وقت است کسی حق مردم بر عهده اوست آنجا دیگر حق النّاس را باید بپردازد؛ اما اگر کسی حق مردم به عهده او نیست در همان حال هم بگوید «یا الله»! ایشان دارد ثواب می‌نویسند. همان حال هم بگوید برگشتم، ایشان دارد ثواب می‌نویسد. این از کرامت‌های الهی است که مرگ را از پا شروع کرده، نه از سر، آن وقت کاملاً خود محتضر می‌فهمد. می‌فهمد که حالا در حال جان دادن است آن وقت آن ناله او، آن ضجّه او، یقیناً اثر دارد این کاملاً می‌فهمد که دارد می‌میرد یعنی پایش سرد شده است.