اینجا سبقت مجاز است!

اینجا سبقت مجاز است!

نوشته جات یک دانشجوی حقوق
اینجا سبقت مجاز است!

اینجا سبقت مجاز است!

نوشته جات یک دانشجوی حقوق

یاداشت صدو هفتاد شش : داستان ساخت یک رصد خانه

Image result for ‫خسوف‬‎


این مغول که  تاتار هستند  و اصلشان به همان یاجوج و ماجوج می رسد زمانی که به بخشهای وسیع خاورمیانه دست پیدا کردند بر اساس غارتگری که داشتند  همه چیز را از بین بردند حتی به خلفای بنی‌العباس  هم رحم نکردند و تمامشان را  ارباً اربا کردند.

در چنین دورانی عالم بزرگوار مرحوم خواجه طوسی(رضوان الله علیه)  پا به دوران می گذارد ایشان چه جلال و عظمتی داشت که توانست این باغ وحش مغولی  را به صورت بوستان در آورد ایشان  این قوم وحشی  را آدم کرد و با این طرز تفکّر رصدخانه‌ای در مراغه درست کرده .

 اینکه ایشان توانست سلطان عصر را به علوم اسلامی علاقه مند کند خود داستانی دارد مثلا در جریان تاسیس رصد خانه " ایشان هر چه از علم نجوم صحبت می کرد سلطان نمی فهمید  او  نمی‌فهمید که خورشید  و ماه  خسوف و کسوف دارند یعنی چه؟ 

آیا خسوفی دارند کسوفی دارند چطوری ماه را ظل می‌گیرد چطوری آفتاب را ظل می‌گیرد چطوری زمین را ظل می‌گیرد اینها را نمی‌فهمید آن حکیم و ریاضیدان معروف به سلطان عصر  گفت این حرکت زمین این طور است حرکت ماه این طور است حرکت شمس این طور است اگر زمین بین ماه و شمس قرار بگیرد چه می شود  و .... هر چه خواجه گفت سلطان  نمی فهمید .

در آخر خواجه به شاگردانش گفت : ما که نمی‌توانیم نجوم را به این سلطان  بفهمانیم سلطان را هم در موقع کسوف نمی توانیم بیدار کنیم تا  ببیند در آسمان چه غوغای است  لذا شما موقع خسوف در آخر شب  وقتی ماه گرفت  به این تاس بکوبید تا از کوبیدن و سر و صدای این تاس او بیدار می‌شود وقتی بیدار شد می‌گوید چه خبر است؟  درآن موقع به او می‌گوییم که اینکه ما چند ماه قبل گفتیم فلان شب در فلان ساعت ماه را ظل می‌گیرد این است. وقتی که سلطان بیدار شد و آسمان را دید یواش یواش به علوم اسلامی علاقمند شد  و این  علوم دفن نشد.﴿لاَّ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً﴾ 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد