آینه یک شی خارق العاده هست مسائل را همانطوری که هست نشان میدهد نه کم و نه زیاد
در روایتی حضرت علی علیه السلام به جناب کمیل فرمود: یا کمیل المومن مرآة المومن.
تفسیر این سخن شریف به دو نحو ممکن است:
یک - روایت این را میگوید که مومنان باید برای هم مثل آینه باشند چطور آینه خوب و بد را نشان میدهد اگر یک مومنی کار خوبی کرد تشکر و اگر کار بدی کرد امر به معروف کنیم .
دو- مومن یکی از اوصاف و صفات خداوند باشد که معنای حدیث چنین میشود که مومن واقعی کسی است که وقتی او را میبینیم در واقع آینه ای است که میشود خداوند متعال را داخل آن نگریست چطور خداوند کریم است مهربان است بخشنده هست مومن هم در زندگی شخصی اش اینگونه باشد.
بدین نحو که صفت «مؤمن (ایمنى بخش) » ، اسم فاعل از «آمَنَ، یُؤمِن»، از ریشه «أَمن» باشد که دو معناى اصلى نزدیک به هم دارد: یکى «امانت» که ضدّ خیانت است و معنایش آرامش قلب است و معناى دیگر آن ، «تصدیق» و «پذیرفتن» است.
جمله «أمِنَ منه» از لحاظ وزن و معنا ، مانند جمله «سَلِمَ منه» و به معناى «از او در امان مانَد » است. معنا و کاربرد اصلى این واژه ، آرامش قلب است و در واقع، اَمن در مقابل بیم و اضطراب است .
ابن اثیر مى گوید: مؤمن، در نام هاى خداى متعال ، به معناى کسى است که به وعده اى که به بندگانش داده ، عمل مى کند. در این صورت ، مؤمن از ایمان به معناى تصدیق و پذیرفتن ، مشتق شده است یا معناى مؤمن در مورد خدا این است که خدا در روز قیامت ، به بندگانش از عذاب خود ایمنى مى بخشد . در این صورت ، مؤمن از امان و ایمنى گرفته شده است و اَمن ، در مقابل ترس و اضطراب است.
مومن برگرفته هاى ریشه «أمن» ، چهار بار در قرآن کریم به خدا نسبت داده شده است و صفت «مؤمن» ، یک بار به معناى ، «ایمنى بخش» در این سخن خداى متعال : «اوست خدایى که جز او خدایى نیست؛ فرمان رواى بسیار پاک، و آشتى جو و ایمنى بخش» ، به کار رفته است.
پی نوشت :
1-کتاب بحار الانوار جلد 74 صفحه 414
2-برای اطلاعات بیشتر به کتاب دانشنامه عقاید اسلامی صفحه 51 تا 53 رجوع کنید
معجزه در لغت به معنای عجزه و ناتوانی است
یکی از شرایط هر پیامبری داشتن معجزه هست که عموما نوع این معجزه به تناسب زمان آن پیامبر تعیین میشده
اما براستی چرا مردم برای پذیرش سخنان منطقی پیامبرانشان از آن ها انجام کار های خارق العاده را طلب میکردند ؟
به این سوال اینگونه میتوان پاسخ داد که قدرت تعقل بشر به مرور زمان تکامل پیدا کردنسان هزاران سال پیش را با انسان فعلی مقایسه کرد مثلا در زمان ما وقتی کسی حرفش روی حساب و کتاب باشد عقلا پذیرفته میشود اما در جوامع انسانی قبل و فعلی مسائلی مثل غرور خودپسندی .طایفه گرایی .شهوت دنیا طلبی و .... روی پذیرش سخنان پیامبر تاثیر می گذاشته وقتی که مردم می دیدند اگر قرار باشد سخنان پیامبرشان را قبول کنند باید قید خیلی از لذت ها را بزنند طبیعتا ایمان آوردن و ترک این امور برایشان سخت بود لذا از روی لجاجت طلب معجزه میکردند که در موارد زیادی از سرگذشت پیامبران وجود دارد که پیامبر معجزه آورده ولی باز مردم ایمان نیاوردند
علاوه بر لجاجت و لذت گرایی دلیل دیگری هم وجود دارد و آن اینست که در ادیان ابراهیمی عنوان مشترکی وجود دارد به اسم ایمان به غیب که یعنی پذیرش مباحثی که با چشم سر دیده نمیشوند در مورد ایمان به این دسته به علت انس مردم با طبیعیات و محسوسات مردم برای پیدا کردن اعتقاد راسخ طلب کاری را می کردند که هم بتوانند ببینند و ایمانشان به گفته پیامبرشان محکم تر شود
به طور کلی میتوان گفت معجزه پیامبران برای مومنین باعث تقویت ایمان و محکم تر شدن اعتقاداتشان می شد و برای کافران و شکاکین دلیلی بر صحت گفته های پیامبر شمرده میشد لذا برای هر دو دسته فوایدی داشت.
فرمود: ﴿وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمیلاً﴾، هجر جمیل این است که خداوند فرمود ای رسول من بین مردم باش اما از مردم فاصله نگیر و نرنج و قهر نکن و مردم را رها نکن و صابر باش ، این میشود هجر جمیل. درباره انبیای دیگر که این کار را میکردند، ذات اقدس الهی به وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: «و اذکر»؛ اما در جریان یونس که میرسد فرمود: ﴿وَ لاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ﴾، صاحب حوت همان «ذو النون» است، یونس است. فرمود مثل او نباش! اما درباره انبیا فرمود: «و اذکر فی الکتاب کذا» «و اذکر فی الکتاب کذا»؛ حتی ﴿وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ﴾،این طور باش! اما در بین انبیای گذشته ﴿وَ لاَ تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ﴾؛ مثل یونس نباش که قوم را رها کنی. هجر جمیل هم کار آسانی نیست، هجر جمیل از بسیار مصائب توان فرسا است، اینکه قرآن کریم به ما فرمود: ﴿اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ﴾، ما صلات را میفهمیم، چون صلات عمود دین است؛ اگر جایی تکیه میکند آدم وقتی بچسبد به ستون نمیافتد. این را میفهمیم؛ اما صبر چیست؟ معلوم میشود که صبر هم ستون دین است، اگر کسی دو رکعت نماز بخواند به نماز پناهند بشود، خدا یقیناً به او پناه میدهد، فرمود: ﴿اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ﴾، چون «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّینِ»،
اما صبر چه کاره است؟ صبر اگر ستون جامعه نباشد، ستون زندگی نباشد، پناه بردن به این صبر چه نقشی دارد؟ خانواده را صبر حفظ میکند. آنهایی که این بساط طلاق را راهاندازی کردند اگر توبه نکنند، خدا با اینها چه خواهد کرد، روشن نیست، جامعه را متزلزل کردن، خانوادهها را ویران کردن، طرفین را افسرده کردن، طرفین را بیسرپرست کردن.
غرض است که صبر ستون دین است، ﴿اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ﴾. آدم زود عصبانی نشود، زود نرنجد، زود تصمیم نگیرد، در امتحان استوار باشد، فرمود اعراض بکن؛ اما هجر جمیل! تمام این تولّی تولّیهایی که قرآن دارد، فرمود: ﴿فَتَوَلَّ عَنْهُمْ﴾ از آنها رو برگردان؛ اما همه اینها با آیه ﴿وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمیلاً﴾ تفسیر میشود. لذا وجود مبارک پیغمبر تا آخرین لحظه بود. او دیگر شرف کلّ جهان است، آن آخرین کاری که منافقین کردند با آبروی او با ناموس او داشتند بدرفتاری میکردند، این جریان إفک و تهمت زدن همین بود. ممکن نیست ـ معاذالله ـ ناموس پیامبر آلوده باشد، ممکن است کافر باشد، این کفر ننگ نیست. این امرأه لوط این جور بود، امرأه نوح این طور بود، ﴿کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ﴾؛ این طور است؛ اما ـ خدایی نکرده ـ آلوده باشد این ننگی است برای آن پیغمبر. اینها آن کار را کردند، این آیات سوره مبارکه «نور» که آیه إفک است، اینها این کار را کردند. آن وقتی که میخواستند حضرت را ترور بکنند در قصه تبوک که موفق نشدند، این میشود صبر! فرمود:
﴿وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمیلاً﴾، هجر جمیل یعنی بین مردم باشد؛ اما تحمّل بکن؛ لذا این «تولّ، تولّ، تولّ»ای که همه جا در چند جای قرآن آمده و یا اعراض آیه 29 سوره مبارکه «نجم» که گذشت، فرمود:﴿فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی﴾؛ نه یعنی اینها را بپذیر، تا آخرین لحظه هم با اینها بود. حتی تا آن لحظه که گفتند: «ان الرّجل کذا» و کذا ـ معاذالله ـ. این کار آسانی نیست البته. استعانت به صبر کار آسانی نیست، ولی ممکن هست به عنایت الهی انسان این امر را توفیق پیدا کند. فرمود: ﴿فَتَوَلَّ عَنْهُمْ﴾، یعنی بیاعتنا باش! نه اینکه اینها را رها بکن؛ لذا تا آخرین لحظه حضرت با اینها بود. هجر جمیل کار هر کسی نیست. ﴿فَتَوَلَّ عَنْهُمْ﴾
پی نوشت :
تفسیر آیه جوادی آملی
1. سوره بقره، آیه45.
2. المحاسن(برقی)، ج1، ص44.
3. الکافی(ط ـ الاسلامیه)، ج6، ص54؛ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ الْبَیْتَ الَّذِی فِیهِ الْعُرْسُ وَ یُبْغِضُ الْبَیْتَ الَّذِی فِیهِ الطَّلَاقُ وَ مَا مِنْ شَیْءٍ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الطَّلَاق». وسائل الشیعه، ج18، ص30؛ «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(عَلَیْهِ السَّلَام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) تَزَوَّجُوا وَ زَوِّجُوا أَلَا فَمِنْ حَظِّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِنْفَاقُ قِیمَةِ أَیِّمَةٍ وَ مَا مِنْ شَیْءٍ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَیْتٍ یُعْمَرُ بِالنِّکَاحِ وَ مَا مِنْ شَیْءٍ أَبْغَضَ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَیْتٍ یُخْرَبُ فِی الْإِسْلَامِ بِالْفُرْقَةِ یَعْنِی الطَّلَاقَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(عَلَیْهِ السَّلَام) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا وَکَّدَ فِی الطَّلَاقِ وَ کَرَّرَ الْقَوْلَ فِیهِ مِنْ بُغْضِهِ الْفُرْقَةَ».
4. سوره اسراء، آیه71.
اسم زیبر در زبان عربی یعنی مرد قوی در مورد شخصیت زبیر بسیار میشود صحبت کرد او پسر عمه رسول خدا و حضرت علی است
زبیر از کسانی بود که رسول الله در وصفش فرمود : سیف الاسلام یعنی شمشیر اسلام
و یا اینکه اولین نفری که در مورد غصب خلافت شمشیر کشید و پهلوانانه از حضرت علی و حضرت زهرا دفاع کرد.
وقتی در جنگ جمل حضرت علی بر سر زبیر رفت بسیار گریه کرد
تمامی این اتفاقات این را می رساند که زبیر یک فرد ولایی است اما
چه میشود کسی که اینقدر به خاندان عصمت و طهارت نزدیک هست تغییر رویه دهد ؟
یکی از دلایل این تغییر صحبتی است که حضرت علی میفرماید نقش فرزندش در انحراف زبیر است. فتامل!
پی نوشت:
برای اطلاعات بیشتر به صفحهhttp://www.akarimkhani.ir/مقالات/339-تحلیل-زندگی-زبیر-و-علل-سقوط-وی مراجعه کنید