﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ﴾، 1 کسی که اختلاس کرده است، اکسی که حقوق نجومی گرفته است این پول ها به چه تبدیل میشود؟
میشود یک اسکناس نسوز می شود یک درخت نسوز
خدا نکند که کسی برود آنجا و ببیند! درختی در جهنم وجود دارد که آبش آتش است. ﴿إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ﴾2 یعنی چه؟ درخت است، شجر است. درخت آب میخواهد، ولی آبش آتش است. این درخت بخواهد رشد بکند با آتش رشد میکند. این سرمایهداری که از راه ربا و غیر ربا بالا آمده، با آتش بالا آمده است. فرمود: ﴿إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ﴾. این درخت نسوز هم هست. این پولهای حرام چه میشود؟ فرمود اینها که اموال بیتالمال را به غارت بردند، همین مال یعنی همین مال، این را میبینید که کدام اسکناس است کدام پول است، اینها را ما داغ میکنیم. این دیگر نمیتواند بگوید که این کاغذ است! بله این کاغذ میشود کاغذ نسوز. ﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ﴾، آن وقت ما سه چهار جایش را داغ میکنیم. ﴿فَتُکْوَی﴾، تُکوی یعنی داغ شدن چگونه داغ میکنند؟
«کَویٰ، یَکوی، تُکویٰ» اینها فعل مجهول است. ﴿فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ﴾؛ این چهره را داغ میکنند. ﴿وَ جُنُوبُهُمْ﴾؛ پهلو را داغ میکنیم. ﴿وَ ظُهُورُهُمْ﴾؛ پشت را داغ میکنیم. ﴿یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذَا مَا کَنَزْتُمْ﴾؛ ما همین اسکناسها را داغ میکنیم. چرا این سه قسمت را داغ میکنند؟ برای اینکه این اوّل وقتی که به افراد، میگفتند حقوق مردم را بده! او چهره را در هم میکشد. اوّل این چهره را داغ میکنند. بعد نیمرخ برمیگردد، این پهلو را داغ میکنند. بعد پشت میکند با بیاعتنایی میرود، پشت او را داغ میکنند، این سه جا را داغ میکنند. این سرمایهداری که حق مردم را ادا نمیکند این سه جایش، با مردم برخورد بد دارد؛ اوّل چهره نارضایتی نشان میدهد، بعد نیمرخ برمیگردد بعد پشت میکند میرود دنبال کارش. ما همین سه جا را داغ میکنیم. این آقا که این سه جایش داغ شده دیگر سؤال و جواب ندارد. پس یک وقت این گونه است، یک وقت هم سر و ته را جمع میکنند میاندازند در آتش ﴿فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصی وَ الْأَقْدامِ﴾، این ماهیها را دیدید ماهیهایی را که سرخ میکنند سر و ته آن را جمع میکنند این هم همین است. این دیگر جای سؤال ندارد، چرا؟ برای اینکه صحنه عمل در آنجا حاضر است: ﴿مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ﴾3
حرف آخر: بیشتر مراقب کار هایمان شویم
پی نوشت:
1- آیه 35 سوره توبه
2- صافات 64
3-سوره زلزال، آیه8
فردای قیامت هر کسی که محشور میشود یک شاهدی همراهش هست. ﴿وَ جَاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَ شَهِیدٌ﴾؛
کسی هست که از پشت ما را را بدرقه میکند ﴿وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَراً﴾؛ اگر مومن باشد محترمانه از پشت سر ، او را بدرقه میکنند به سمت بهشت و اگر ـ معاذالله ـ تبهکار باشد، کسی که پشت سر او هست سائق است او را سوق میدهد آن طوری که رمهدار گاو و گوسفندش را هِی میکنند: ﴿وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمینَ إِلى جَهَنَّمَ وِرْداً﴾[2]این هم سوق است، از پشت سر هست؛ اما از قبیل هِی کردن حیوانات است. آن از سنخ بدرقه وارستگان است: ﴿وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَی الْجَنَّةِ زُمَراً﴾. هر دو سائق دارند اما این کجا و آن کجا ؟
حرف آخر : چقدر سخته که شان انسان به عنوان اشرف مخلوقات اینقدر پایین بیاید که مثل چهارپایان با او برخورد شود. سعی کنیم در آخرت شان انسانیت را نگه داریم
پی نوشت:
1- سوره ق آیه 21
2- سوره مریم آیه 86
3- تفسیر سوره یاسین آیت الله جوادی آملی
وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) هر جا مینشستند جلسه تفسیر قرآن داشتند این طور نبود که جلسه او به طور عادی بگذرد. در منزل زید ارقم زید سؤال میکند که این آیهای که شما تلاوت فرمودید روزی است که ﴿خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَةٍ﴾![1] پنجاه هزار سال، «مَا أَطْوَلَ هَذَا الْیَوْمَ» یا رسول الله! چه روز طولانی است؟ فرمود: «وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ»؛ قسم به ذات کسی که جانم در دست اوست، این روز پنجاه هزار سال برای مؤمن، «صَلَاةٍ مَکْتُوبَة»؛[2] به اندازه یک نماز ظهر است. این معطّل چیزی نیست. پس میشود که یک روز برای یک عده پنجاه هزار سال باشد و برای بعضیها پنج دقیقه. فرمود این معطّل چیزی نیست. زود این صحنه قیامت را میگذراند.
چرا مومن باید معطل بشود؟ مومن به حساب همه کارهایش رسیده است. اگر هم کسی همه کارهایش رسیده است، برای چه او را نگه بدارند؟ این روایت را مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) نقل کرد که فقرا دویست سال قبل از اغنیاء وارد بهشت میشوند. حسابی ندارد. این مؤمن چرا معطل بشود پنجاه هزار سال؟ چرا پنج ساعت معطل بشود؟ چرا پنج دقیقه معطل بشود؟ به اندازهای که هر چه دارد روشن است و جوابش هم روشن است.
پی نوشت :
[1]. سوره معارج, آیه4.
[2]. بحار الأنوار،ج7، ص123؛ «وَ رَوَی أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیُّ قَالَ: قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَطْوَلَ هَذَا الْیَوْمَ فَقَالَ وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ إِنَّهُ لَیُخَفَّفُ عَلَی الْمُؤْمِنِ حَتَّی یَکُونَ أَخَفَّ عَلَیْهِ مِنْ صَلَاةٍ مَکْتُوبَةٍ یُصَلِّیهَا فِی الدُّنْیَا».
﴿یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ﴾،1
دست و زبان و پا گرفتار ما انسانها هستند، اینها مجرم نیستند اینها ابزار کار هستند. مجرم یا محسن واقعی ما هستیم وقتی اینها حرف میزنند، قرآن نمیگوید اینها اقرار میکنند. اگر کسی دروغ گفت یا فحش گفت، زبان فحش نگفت، زبان دروغ نگفت، اگر زبان دروغ بگوید که میشود اقرار. در حالی که ﴿یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ﴾، معلوم میشود که او حرف نزد. این انسان است که حرف میزند، چون اگر خود شخص حرف بزند، میگویند اقرار کرده است. درباره دیگران بخواهد حرف بزند، میگویند شهادت داده است. معلوم میشود دست ما نیستیم، پا ما نیستیم، دهن ما نیستیم، اینها بیگانهاند، اینها ابزار کار هستند، انسان است که اینها را به کار میگیرد. فرقی بین قلم و دست نیست، حالا دست به بدن متّصل است و قلم منفصل. ﴿یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ﴾، و کذا و کذا و کذا. معلوم میشود که اینها جُرم نکردند. آن دست رومیزی یا زیرمیز بگیر این دست گناه نکرده، این شخص گناه کرده، مثل قلم است مثل ابزار دیگر است و اگر این دست مُجرم بود که میفرمود اقرار کرده است. وقتی خود انسان با آن درونش حرف میزند، میگوید: ﴿فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحابِ السَّعیرِ﴾2 خود انسان! اما دست و پا حرف میزنند معلوم میشود ابزار کار هستند. این دست بیچاره از ما به ستوه آمده است، این زبان بیچاره از ما به ستوه آمده است همه اینها علیه ما هم شکایت میکنند به خدا و هم در روز قیامت شهادت میدهند همه از دست ما به ستوه آمدهاند ما همه اینها را گرفتار کردیم. فرمود اینها علیه شما شهادت میدهند.
پی نوشت:
سوره نور آیه24
سوره ملک آیه 11