اگر خواستیم پیش خدا خجل نشویم چه کنیم؟
وقتی گناهکاران توبه می کنند، در بهشت اگر یادشان باشد که در دنیا گناه کرده اند شرمنده اند و این شرم عذاب است و در بهشت جا برای هیچ نحو عذاب نیست
ذات اقدس اِله کاری می کند که از یاد خود ما می رود،
از صحنه قلب ما برطرف می کند. هم پیش مَلَک می پوشاند و هم پیش فلک، هم پیش انبیا می پوشاند، هم پیش اولیاء...
لذا تائب در قیامت وقتی وارد بهشت شد، اصلا یادش نیست که گناه کرده است تا خجل بشود،
ماییم و این رحمت بی انتها.....
بهشتی که پرورگار به م.منان وعده داده است مساحتش به اندازه آسمان و زمین
است. در روایاتی که مربوط به وسعت بهشت است، ائمه فرمودند اگر تمام اهل دنیا را یک
بهشتی دعوت بکند منزلش جا دارد.1 این که قرآن می فرماید: ﴿جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَ الأرْضُ﴾ نه یعنی مساحت مجموع بهشت به این اندازه
است، بلکه جای هر انسان متقی این قدر است.در راه بهشت مسابقه
همین اندازه است؛ لذا اگر کسی بخواهد راه بهشت را طی کند راه فضیلت را طی کند، هیچ
مزاحمتی نیست. همه بخواند عادل باشند متواضع باشند، مؤدب باشند، خلیق باشند، کریم
باشند، جواد باشند، هیچ مزاحمتی نیست، برای اینکه میدان مسابقه میدان سماوات و ارض
است. ما را دعوت کردند به مسابقهای که مساحتش این است آن وقت چه تصادفی هست؟ چه
تزاحمی هست؟ اگر میدان مسابقه یا خط مسابقه ده متر بیست متر اینها باشد بله تصادف
هست؛ اما اگر مسابقه در جایی باشد که ﴿عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْض﴾ است، هیچ کس مزاحم کسی نیست. ﴿سَابِقُوا﴾،2 ﴿سَارِعُوا﴾،3 «الی» جنّتی که ﴿عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْض﴾ است؛ لذا اگر این مسجد، همه هم متواضعاند
هیچ! اما اگر ـ خدای ناکرده ـ دو نفر در بین این دو هزار نفر گرفتار خودخواهی
باشند اوّل دعواست که چه کسی جلو میافتد چه کسی دنبال میافتد؟! این بلا برای
گناه است که تنگنایی میآورد وگرنه عدل و عقل سعه دارد اینها که در تنگنای غرور و
خودخواهیاند جهنم با اینکه جایش خیلی وسیع است مع ذلک جای اینها تنگ است. این طور
نیست که یک میدان وسیعی به اینها بدهند بگویند اینجا بسوز. این جهنمیها ﴿مُقَرَّنینَ فِی الْأَصْفادِ﴾4 هستند، در یک مکان ضیّق و تنگی. میگویند
تو که تنگنظر بودی در جای تنگ با دست و پای بسته بسوز. این ﴿مُقَرَّنینَ فِی الْأَصْفادِ﴾ هستند، اینها جایشان تنگ است این طور
نیست که در جهنم بگویند این جای وسیع هست هر جایی که میخواهی بسوز! آنجا هم که هست بسته است، چون در دنیا هم بسته فکر میکرد؛ لذا
میدان مسابقه در فضیلت؛ همه بخواهند عالم بشوند عاقل بشوند عادل بشوند، مظهر این
هزار و یک اسم در اسمای «جوشن کبیر» بشوند هیچ مزاحمتی نیست اگر همهشان بخواهند
مظاهر این اسما باشند، هر کدام مظهر اسمی باشند، هیچ تزاحمی در کار نیست؛ لذا در
بهشت هیچ تزاحمی نیست. در سوره مبارکه «ذاریات» که فرمود: ﴿إِنَّ الْمُتَّقِینَ فىِ جَنَّاتٍ وَ
عُیُونٍ﴾،5 این میسازد با آن مفرد، با آن تثنیه؛
هم جنّات درست است هم جنّت درست است، هم جنّتان درست است با این سه منظر.
جهنم غیر منقول هم هست بهشت غیر منقولی هم هست هیچ دلیلی بر نفی آنها نیست. اگر روایتی اگر آیهای دیگر دلالت کرد بر اینکه ما دو تا جهنم داریم یک جهنم منقول یک جهنم غیر منقول «نأخذ به قطعاً». دو تا بهشت داریم: یک بهشت که خود انسانها به صورت بهشت در میآیند؛ یکی هم بهشتهای دیگر، کاملاً میپذیریم، چون هیچ دلیلی بر حصر نیست. آن مقداری که از اینها میفهمیم این است که هیزم جهنم خود ظالماند و جهنم هم منقول است و این انسانی که به صورت جهنم در میآید در ذیل همین آیه ﴿وَ جیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ﴾ دارد که ﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٭ ثُمَّ الْجَحِیمَ﴾؛[1] جهنم را چند نفر از فرشتههای الهی با زنجیر کشان کشان میآورند. معلوم میشود که یک شیء منقولی است. روایاتی که ذیل این آیه است که جهنم را میآورند، دارد با غل و زنجیر میآورند.[2] این غل و زنجیر میتواند همانهایی باشد که «مقرّنین فیها» مگر اینهایی که تبهکارند این بیگانهای که آمده قبله مسلّم و محقق مسلمین را میخواهد تحت اختیار صیهونیسم قرار بدهد این جهنم منقول است، این را با زنجیر باید بکشند بیاورند. اما این کارهای دیگری که آنها دارند میکنند یا آل خلیفهای که این روحانی بزرگوار را این گونه میرنجاند مردم مسلمان و متدین بحرین را این طور به بند میکشند اینها در حقیقت جهنم منقولاند. حالا چندین جهنم در عالم هست ما هیچ دلیلی بر نفی آنها نداریم. ما هیچ نمیتوانیم بگوییم جهنم همین است و لاغیر! برهانی نداریم؛ اما «آن قدر هست که بانگ جرسی میآید».[3] این قدر هست که آیه میگوید: ﴿وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾، عدّ های هیزم جهنم هستند. وقتی وقود جهنم را یاد میکند، به آل فرعون مثال میزند: ﴿هُمْ وَقُودُ النَّارِ ٭ کَدَأْبِ آلَ فِرْعَوْن﴾،[4] این ترامپ وقود است؛ یعنی خودش آتشزنه و آتشگیره است این خاورمیانه را میخواهد به آتش بکشد. یک روز داعش است، یک روز تکفیری است، یک روز سلفی است، آن هم برای کسی که ذات اقدس الهی در قرآن کریم فرمود: ﴿لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلی خائِنَةٍ مِنْهُمْ﴾،[5] فرمود این صهیونیسم این طور نیست که امروز داعش شد فردا سلفی شد فردا این جور است. فرمود هر روز نقشه میکشند. ﴿لا تَزالُ﴾، این را برای چه کسی فرمود؟ برای امت اسلامی «الی یوم القیامة
پی نوشت :
1- سوره حاقه آیه 30
2- المیزان جلد 20 صفحه287
3- حافظ غزل 229
4- سوره آل عمران آیه 10
5- سوره انعام آیه 13
آیهی شریفه «وَ مِن النّاسِ مَن یَشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللَّهِ»(۱) در شأن امیرالمؤمنین نازل شده و تأویل این آیه علی بن ابیطالب علیهالصّلاةوالسّلام است. آیه میگوید: در میان مردم کسانی هستند که جان خودشان را، وجود خودشان، یعنی عزیزترین سرمایهای که هر انسانی دارد، این سرمایهی عزیز انحصاری غیر قابل جبران که اگر این را دادی، دیگر به جای این چیزی نمیآید. بعضیها همین سرمایه را، همین موجودی را یکجا میدهند برای اینکه خوشنودی خداوند را به دست بیاورند؛ فقط همین. «وَ مِن النّاسِ مَن یَشری» میفروشد، میدهد «نفسهُ» جان خود را، وجود خود را «ابتغاءَ مَرضاتِ اللَّهِ». هیچ هدف دیگری، هیچ مقصود دنیویای، هیچ گرایش و انگیزهی خودخواهانهای، در بین نیست؛ فقط و فقط برای جلب رضایت خدا. اما خدا هم در مقابل اینچنین ایثار و گذشت، یقیناً بدون عکسالعمل شایسته نمیماند؛ «وَ اللَّهُ رَئوفٌ بِالعِبادِ»(۲). خدا به بندگان خودش رأفت دارد.
این مصداق کاملش امیرالمؤمنین علیبنابیطالب علیهالسّلام است. من این بُعد را بیان میکنم. شما تاریخ زندگی امیرالمؤمنین را نگاه کنید، از کودکی، از آن وقتی که در ۹ سالگی یا سیزده سالگی به نبوت رسول اکرم ایمان آورد و آگاهانه و هوشیارانه حقیقت را شناخت و به آن تمسک جست، از آن لحظه تا آن لحظهای که در محراب عبادت مثل سحرگاه روز نوزدهم ماه رمضانی، جان خودش را در راه خدا داد و خشنود و خوشحال و سرشار از شوق به لقاء پروردگار رسید. در طول این پنجاه سال تقریباً -یا پنجاه و دو سه سال از ده سالگی تا شصتوسه سالگی- شما ببینید یک خط مستمری وجود دارد در شرح حال زندگی امیرالمؤمنین و آن خط ایثار و ازخودگذشتگی است. در تمام قضایایی که در طول این تاریخ پنجاهساله بر امیرالمؤمنین گذشته، شما نشانهی ایثار را مشاهده میکنید از اول تا آخر. حقیقتاً درس است این برای ما.