خدای متعال جریان ریا را در قالب یک تمثیل در سورهٴ بقره بیان فرمود. آیه 264 سوره بقره چنین است که *«یا ایها الذین آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی کالذی ینفق ماله رئاء الناس و لا یؤمنوا بالله و الیوم الاخر»*(1) که یعنی مثل کسی که ریاءً کار میکند و به خدا و قیامت معتقد نیست. برای اینکه آن معنای معقول را قابل درک همگان قرار بدهد با یک تشبیه بیان می کند .
صفوان این سنگهای بزرگ صاف است اگر یک سنگ بزرگ صافی باشد، مقداری خاک روی این صفوان یعنی سنگ صاف باشد و بارانهایی که قطراتش درشت است همانند تگرگ بشدت ببارد، چیزی از آن خاکها روی این سنگ صاف نمیماند. اگر این سنگ ناصاف باشد، وقتی باران بارید، مقداری از آن خاکها به صورت گل در لابلای این سنگ ناصاف میماند. ولی اگر این سنگ صاف باشد و باران هم شدید باشد چیزی از این خاکها روی این سنگ نمیماند. فرمود : کار یک انسان ریا کار که به خدا و قیامت معتقد نیست مثل آن سنگی است که مقداری خاک روی آن سنگ باشد کمثل صفوان یعنی آن سنگ صاف که علیه تراب، است و مقداری خاک روی آن سنگ است. *«فأصابه وابل»*(2)، وابل آن باران درشت و قطرات درشت و فراوان است *«فترکه صلداً»*(3) اگر بارانی که قطراتش درشت است روی این سنگ ببارد این سنگ را لخت و برهنه میکند. شستشو میکند، هیچ ذرهای از آن خاک و غبار روی این سنگ نمیماند نه خود خاک و نه غبارش چیزی نمیماند. این را میگویند صلد. صلد آن سنگ برهنه صاف را میگویند.
. وقتی باران میبارد، طوری این سنگ را شستشو میکند که صاحب خاک نمیتواند آن خاکها را جمع کند. فرمود: *«لا یقدرون علی شیء مما کسبوا»*(4) طوری این باران شستشو میکند که اینها چیزی از رهآورد کار خودشان به دست نمیآورند.
پی نوشت :
سوره بقره آیه 264
مرحوم کلینی رضوان الله علیه نقل میکند که وقتی اباذر (رضواناللهعلیه) را خواستند به ربذه تبعید کنند، با اینکه حکومت وقت بدرقهٴ اباذر را قدغن کرده بود، مع ذلک امیرالمؤمنین و حسنین (علیهم السلام) حضور داشتند.
آنجا حضرت نصیحت کرد که یا اباذر مبادا نگران باشی که ربذه جای بی آب و علفی است، زندگی در آنجا دشوار است(1)
اباذر عرض می کند من از نظر عقیده به اینجا رسیدهام که اگر سراسر زمین مثل یک فلز بشود که چیزی نروید و اگر از بالا هم هیچ قطری بارانی نبارد ایمان اباذر همان است که هست. من میدانم که خدا رازق من است. و صحبت های او را حضرت تصدیق کرد.
از این جریان معلوم میشود که انسان به وسائل عادی نباید اعتماد کند اگر کسی کارش به جایی رسیده که کاری که مولای او با «کن» میکند، او با «بسم الله» بکند این همان است که گفتند بسم الله ، به اسم اعظم آنقدر نزدیک است که سواد چشم به بیاض چشم نزدیک است. این نام را اگر کسی گرامی داشت و او را تنزیه کرد و به حق معتقد بود در کنار این نام، نام دیگری نیست و این نام منشأ برکت است، از او هم ساخته است آنچه از دیگران ساخته نیست. این طور نیست که اباذر گزاف گفته باشد، چون «ما اظلّت الخضراء ولا اقلت الغبراء ذا لهجة أصدق من ابیذر»(24) و نه ممکن است در حضور ولی الله کسی گزاف بگوید و حضرت صحّه بگذارد. این که اباذر عرض کرد من عقیدهام آن است که اگر تمام روی زمین در حد یک مس باشد که چیزی از زمین نروید، و نمی هم از بالا نبارد، خدا میتواند ما را روزی بدهد. این نشانة توکل کامل است. این تکیهٴ به خداست ولا غیر. اگر کسی به اینجا رسید، او مزهٴ اسم اعظم را هم کم و بیش میچشد.
اگر خواستیم کاری انجام بدهیم که به حق ختم شود چارهای نیست مگراینکه کارهایمان را به حق شروع کنیم.
کاری را میتوان به حق شروع کرد که هم حسن فعلی داشته باشد، یعنی فی نفسه عمل خیر باشد و هم حسن فاعلی داشته باشد که یعنی انسان آن کار را به خدای خود نسبت بدهد و انجام دهد.
یعنی بگوید به نام خدا آغاز میکنم که قهراً در این کار جز خدا هدفی دیگر نخواهد داشت . از انضمام حسن فاعلی که طهارت ضمیر فاعل است و این حسن فعلی که حق بودن عمل است انسان یقین پیدا میکند که این کار به مقصد میرسد. و اگر یکی از این دو امر فاقد بود، مفقود بود یا هر دو مفقود بود هرگز این کار به ثمر نمیرسد . اگر کار، خیر و حق بود ولی انسان او را برای حق انجام نداد به ثمر نمیرسد. چون حسن فعلی به تنهایی برای رسیدن به هدف کافی نیست باید فاعل هم حَسَن باشد حسن فاعلی در او باشد. یعنی برای حق کار کند نه اینکه کار خیر را سر پل هدف باطل قرار بدهد که «کلمة حق یراد بها الباطل»(1) بشود.
پی نوشت :
نهج البلاغه خطبه 40
یک وقت شخصی مشغول نماز بود وجود مبارک پیغمبر برای کار مهمی او را صدا زد آن شخص نمازش را ادامه داد تا اینکه نمازش تمام شد و رفت خدمت پیامبر وجود مبارک رسول الله فرمودند چرا جواب ندادی؟ عرض کرد من داشتم نماز میخواندم حضرت فرمود مگر نشنیدی که دعوت من است که تو را زنده میکند این دعوت من بر آن نمازت مقدّم است چرا موقعی که صدایت کردم نیامدی؟ مگر نشنیدی که خدای متعال فرمود: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ﴾[1]
پی نوشت :
1. سوره انفال آیه 24
2. درس تفسیر آیت الله جوادی آملی ذیل سوره کهف جلسه 72