شما در هیچ جای قرآن نمیبینید خدا از زمین بد گفته باشد یا از آسمان بد گفته باشد یا از آب و هوا بد گفته باشد اینها مخلوقات الهیاند, آیات الهیاند این من و ما که من به اینجا رسیدم به این مقام رسیدم این برای من است من این مدیریت دارم من آن سِمت را دارم من آن جاه را دارم این میشود دنیا, خب پس ما یک دنیا داریم که اعتبارات است یک زمین و آسمان داریم که تکوینیّات است زمین و آسمان تکوینی است و مخلوق خداست و در هیچ جای قرآن خداوند از مخلوقاتش بد نگفته اما همهاش دنیا را مذمّت کرده ﴿غَرَّتْهُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا﴾ دنیا لَعب است, لهو است, فلان است, فلان است این را گفته , خب این دنیا که لهو و لعب است در سورهٴ مبارکهٴ «حدید» آمده است ﴿اعْلَمُوا أَ نَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾[1] که خداوند میفرماید ذات اقدس الهی مقاطع دنیا را در پنج بخش خلاصه کرده فرمود: ﴿اعْلَمُوا أَ نَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلاَدِ﴾ از دوران کودکی تا فرتوتی و کهنسالی انسان گرفتار این پنج مقطع بازی است اگر کودک است یک طور بازی دارد, اگر نوجوان است یک طور دیگر بازی دارد, اگر جوان است یک طور بازی دارد, اگر میانسال است یک طور بازی دارد, اگر سالمند است و از همه لذایذ افتاده فقط بازی و تکاثر است اینقدر مال دارم, اینقدر اولاد دارم, اینقدر اعتبار دارم, اینقدر جاه دارم و تکاثر است که آن بخش پایانی است, خب این مقاطع پنجگانه هم همهاش شده بازی پس دنیا اگربرای گرداوری توشه آخرت نباشد چیزی جز بازی نیست.
پی نوشت :
سورهٴ حدید, آیهٴ 20.
مرحوم مفید نقل کرده که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هر وقت سخن از جهنم به میان میآید «یحمارّ وجناته کأنّه مُنظر جیشاً» تمام صورتش سرخ میشد مثل یک فرمانده لشکری که به لشکریانش دارد خبر میدهد که اینها حمله میکنند دارند میآیند خب این با صورت سرخ میگوید به صورت عادی و لبخند که نمیگویند که, اگر آدم اینطور شد بله مستمعینش از جهنم میترسند اما اگر خواست سخنرانی بکند یا چیزی نوشته میخواهد آنجا فقط بخواند به اصطلاح سخنخوانی بکند اینها کسی را عوض نمیکند این نحو صحبت کردن باعث نمیشود عالمی وارث انبیا بشود این دیگر ﴿لِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ﴾[1] نیستاست.
سورهٴ توبه, آیهٴ 122.
ارتباط بندگان با خداوند عالم در قرآن کریم گاهی تعبیر به معلمله میشود و سخن از خرید و فروش است, گاهی سخن از خرید و فروش نیست سخن از اجاره و استجاره است, گاهی سخن از وعده و وعید است و هِبه و امثال ذلک است همهٴ این موارد به هِبه برمیگردد البته همهاش منّت الهی است لکن گاهی تعبیر به خرید و فروش دارد که ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ﴾[1] گاهی هم تعبیر به اجاره و استجاره و امثال ذلک است «یوفون اجورهم» و مانند آن قرآن کریم می فرمایید شما اجیر خدا باشید البته همهٴ این تعبیرات تشویقی است اگر کسی با خدا رابطه پیدا کرد چه به صورت بیع, چه به صورت اجاره یا به عقد دیگر عوض و معوّض هر دو را خدا به او میدهد انسان برای خودش کار میکند از خدا مزد میگیرد هم عوض برای اوست, هم معوّض برای اوست اما اگر با شیطان رابطه پیدا کرد عوض و معوّض را شیطان میبرد این میشود خسر الدنیا و الآخره حالا اگر کسی بیراهه رفت, رفت به طرف گناه خب چه کسی بهره میبرد؟ شیطان, اجرتی هم که دریافت میکند به سود چه کسی است؟ باز به سود شیطان او هر دو را میبرد اگر به کسی قدرتی دادند, مالی دادند در برابر یک کار حرامی, خب این قدرت و مال را دوباره در همان مسیر صرف میکند ارتباط با شیطان, معاملهٴ با شیطان که باعث خسران است یعنی آدم سرمایه را میبازد برای اینکه عوض و معوّض هر دو را شیطان میبرد لذا فرمود: ﴿فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ﴾[2], ﴿مَا شِئْتُم مِن دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوْا أَنفُسَهُمْ﴾[3] اینها خودشان را باختند برای اینکه خودشان را تحویل او دادند دیگر خودی نمانده, عمری نمانده یک وقت است یک تاجر ورشکست میشود خب بالأخره زنده است دیگر اینکه تجارتش پارچه بود, عمر نبود ولی کسی که زندگی میکند تجارتش سرمایهاش عمر است نه پارچه آن کسی که ورشکست میشود پارچه را از دست داده اما این تبهکار عمر را از دست داده چیزی برایش نمیماند که عوض و معوّض هر دو را شیطان میبرد اما در داد و ستد با الهی یا اجرت و اجاره و استیجار الهی عوض و معوّض هر دو را خدا به انسان میدهد لذا میفرماید یک عده ﴿یَرْجُونَ تِجَارَةً لَن تَبُورَ﴾[4] آدم برای خودش کار میکند مثل اینکه تعبیر تشویقی که ما به بچههایمان میگوییم, میگوییم اگر این کار را کردی فلان مقدار من به تو کمک میکنم خب او دارد برای خودش درس میخواند رشد میکند البته ما یک نفع ضمنی هم میبریم ولی ذات اقدس الهی ﴿غَنِیٌّ حمِیدٌ﴾[5] فرمود هیچ نحوی و هیچ نفعی عاید ذات اقدس الهی نخواهد شد ﴿إِن تَکْفُرُوا أَنتُمْ وَمَن فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ﴾ لذا اجر است تعبیر اجر هم یک تعبیر تشویقی است ﴿أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً﴾ آن هم ﴿مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَداً﴾ در اجر غرق است کسی از او نمیگیرد که چون وقتی عطای الهی باشد کلّ جهان مأموران الهیاند اگر ﴿لِلَّهِ جُنُودُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[6] شد و ذات اقدس الهی اراده فرمود که چیزی به کسی بدهد همگان مطیعاند دیگر کسی از او نمیگیرد.
پی نوشت:
[1] . سورهٴ توبه, آیهٴ 111.
[2] . سورهٴ بقره, آیهٴ 16.
[3] . سورهٴ زمر, آیهٴ 15.
[4] . سورهٴ فاطر, آیهٴ 29.
[5] . سورهٴ ابراهیم, آیهٴ 8.
[6] . سورهٴ فتح, آیهٴ 7.
اگر کسی در خدمت قرآن کریم باشد قرآن را با جانِ خود بپذیرد و ایمان بیاورد و متخلِّق به خُلق قرآنی بشود و به او عمل بکند «کأنّما اُدرجت النبوّة بین جَنبیه و لکنّه لا یوحیٰ إلیه»[1] همین است اینکه در روایات ما فراوان است که اگر کسی نظیر عمّار شد که ایمان «مِن قَرنه إلی قدمه»[2] شد و این شخص قرآنی زندگی کرد یعنی باور کرد بعد از اینکه فهمید باور کرد بازی نکرد و دنبال نخود سیاه نرفت کاسبکار نبود قرآن را برای منبر و مقاله و حرف و اینها یاد نگرفت قرآن را برای باور یاد گرفت که روشن بشود این «کأنّما اُدرجت النبوّة بین جَنبیه»[3] خب اگر این است اینگونه از علما میشوند ورثهٴ انبیا در ارث مادّی تا مورّث نمیرد چیزی به وارث نمیرسد در ارث معنوی تا وارث نمیرد, وارث نمیرد یعنی تا وارث نمیرد با موتِ اختیاری چیزی به او نمیدهند این «موتوا قبل أن تموتوا»[4] همین است, «مُت بالإراده»[5] همین است اگر کسی خواست وارث انبیا بشود باید بمیرد شهوتکُشی بکند, غضبکشی بکند, هواکُشی بکند این بازیها را بگذارد کنار و عالِم ربّانی بشود آنوقت وقتی این حیات مادّی را اِماته کرده است .
پی نوشت :
[1] . الکافی, ج2, ص604.
[2] . بحارالأنوار, ج19, ص35.
[3] . الکافی, ج2, ص604.
[4] . بحارالأنوار, ج69, ص59.
[5] . تفسیر ابنعربی, ج2, ص85.